بهره وری نیروی انسانی
بهره وری نیروی انسانی
سازمانهای موجود در هر جامعه با استفاده از منابع محدودی که در اختیار دارند، به گونه ای به رفع نیازهای فردی و گروهی افراد جامعه می پردازند و از آنجا که منابع تولید همواره با یک ویژگی یعنی کمیابی مواجه هستند، اغلب اصلی ترین هدف سازمانها استفاده بهینه از عوامل تولید و رسیدن به اثربخشی است.این عوامل شامل زمین، سرمایه، نیروی انسانی، فناوری و مدیریت است.در این بین نیروی انسانی ارزشمندترین دارایی سازمانهای و از حساسی برخوردار است و بهره وری نیروی انسانی اهمیت بالایی پیدا می کند.عملکرد انسان در درون سازمان انعکاسی از دانش، مهارت و ارزشهای او است.به همین منظور شناخت عوامل مؤثر بر عملکرد کارکنان یکی از اهداف بهسازی نیروی انسانی در مدیریت بخش های دولتی است که برای سنجش دانش، توانایی، انگیزش، رفتار شغلی و عملکردی کارکنان پایه ریزی می شود.
جهت ثبت شرکت و ثبت برند با مشاوران ما تماس بگیرید.
کارائی بیشتر نیروی انسانی :
«میزان ستاده کارکنان در یک زمان مشخص را کارائی گویند.»در این تعریف، کارایی یک شاخص در مورد چگونگی استفاده از منابع سازمان است. ستاده بیشتر نشان دهنده کارایی بیشتر است.(به شرط اینکه منابع افزایش نیافته باشند) ماشیننویسی که در زمانی مشخص تعداد صفحات مطابق با استاندارد تعیین شده و یا نزدیک آن را تایپ مینماید، کارمندی که در زمانی مشخص تعدادی ارباب رجوع مطابق با استاندارد تعیین شده و یا نزدیک به آن را پاسخگویی و ارائه خدمت مینماید، کارگری که با ضایعات کمی کالا تولید میکند، معلمی که در ساعات مشخص تدریس خود مطالب متنوع و بیشتری را به دانشآموزان خود یاد میدهد و … همه این مثالها نشان دهنده حرکت افراد مذکور در جهت کارایی بیشتر است. یعنی از منابعی که در اختیار آنها است به بهترین شکل ممکن استفاده مینمایند. استفاده مناسب از مواد، سرمایه، نیروی انسانی، زمان و… حرکت به سوی کارایی است.برای سنجش کارایی باید شاخصها و یا استانداردهای کمی و قابل لمس تعیین نمود. برخی از این استانداردها و شاخصها میتوانند بصورت زیر باشند:
تعداد صفحات تایپ شده در یک ساعت برای اندازهگیری کارایی ماشین نویسی تعداد کالای تولید شده با کیفیت تعیین شده در یک محدوده زمانی مشخص برای سنجش کارائی کارگر و یا واحدهای تولیدی ، میزان مواد مصرفی در تولید کالا تعداد دانشآموز قبول شده در یک سال تحصیلی ، تعداد گواهینامه صادر شده در یک محدوده زمانی مشخص و…بحثهای قبل تعریف «کارایی نسبت ستاده واقعی بر ستاده موردانتظار میباشد.»
بطور مثال اگر یک کارمند در هر ساعت باید ۱۰ گواهینامه رانندگی و یا ۱۰ شناسنامه صادر نماید(ستاده مورد انتظار) اما اگر ۸ گواهینامه و یا ۸ شناسنامه صادر کند(ستاده واقعی)، کارایی او ۸/۰ میباشد. در کارایی ، ایدهآل رسیدن به عدد یک است. هرمیزان به عدد یک نزدیکتر شویم، نشان دهنده کارایی بیشتر است. ستاده موردانتظار در مورد کارکنان باید براساس روشهای علمی توسط کارشناسان فن تعیین شود. بنابراین کارایی با روشهای انجام کار و چگونگی استفاده از منابع سروکار دارد. حداکثر کارایی زمانی حاصل میشود که انجام کار بهتر از آنچه در حال انجام است میسر نباشد.(عملاً چنین چیزی اتفاق نمیافتد، بلکه همیشه میخواهیم به آن نزدیک شویم.)استفاده صحیح و مناسب از منابع(کارایی) با رعایت موارد زیر حاصل میشود:
۱- انجام کارها با حداقل منابع و بکارگیری روشها و ابزارهای مناسب
۲- از منابع بکارگرفته، حداکثر نتیجه یا ستاده حاصل شود.
اثربخشی چیست ؟
تعریف متداولی که بسیاری از اندیشمندان مدیریت در مورد اثربخشی انجام دادهاند عبارتست:«اثربخشی میزان رسیدن به اهداف سازمانی را گویند». سازمان میتواند اهداف متعددی را فراسوی خود قرار دهد، اهدافی مانند: رضایت کارکنان، رضایت مشتریان(ارباب رجوع)، کیفیت تولیدات و خدمات و … اثربخشی خود را با میزان تحقق اهداف تعیین شده، بسنجد.اثربخشی توجه به بازده یا ستاده صحیح و مناسب است. اثربخشی معنای کیفیت را در خود نهفته دارد. کارایی یعنی از دادههای(منابع) سازمان به نحوی مطلوب و شایسته در زمانی کم و با هزینهای پائین و به عبارت دیگر با ریخت و پاش کمتر استفاده نمائیم.اثربخشی میتواند با اجرای موارد زیر تحقق مییابد:
۱- حذف کارهایی که هیچکس نباید انجام دهد.
۲- تفویض مناسب اختیار به کارکنان جهت انجام امور سازمان.
۳- کارهایی که باقی میماند باید توسط شما(مدیر) انجام شود.
حال که با تعریف اثربخشی و کارایی آشنا شدیم نقد کوتاهی به مدد اثربخشی، بر کارایی مینگاریم. سوالی در اینجا مطرح است، تا چه میزان میتوانیم کارائی را دنبال نمائیم؟ آیا کارمندی که تعداد ارباب رجوع بیشتری را خدمت میدهد همیشه خوب است؟ از نظر تعریف کارایی پاسخ مثبت است. اما اگر اهداف سازمان داشتن کارکنانی با روحیه سالم و شاداب، کیفیت خدمت به ارباب رجوع، کاهش فشارهای روانی و تنشهای شغلی بر کارکنان باشد و خدمت کارمند به تعداد ارباب رجوع بیشتر از یک حد موجب مخدوش شدن اهداف مذکور شود، آنوقت پاسخ چیست؟ باید به میزانی که به این اهداف آسیبی وارد نشود کارایی را ادامه دهیم. بنابراین نوار کارایی تا جایی باید کشیده شود که به اثربخشی سازمان لطمهای وارد نکند.
بهرهوری نیروی انسانی چه مفهومی دارد ؟
برای شناخت بهتر و جامع مفهوم بهرهوری تعاریف متعددی از آن ارائه میشود:
۱- فرهنگ آکسفورد بهرهوری را نسبت کالاهای تولید شده به منابع مصرف شده، تعریف مینماید.
۲- بسیاری از فرهنگهای تخصصی سازمان و مدیریت بهرهوری را به صورت«نسبت ستادهها به دادهها تعریف نمودهاند.»
۳- استیفن پی. رابینز بهرهوری را مجموعهای از کارایی و اثربخشی میداند. بنابراین برای رسیدن به بهرهوری باید بطور کارا و موثر عمل کرد. اگر سازمان بتواند به اهدافی که در مورد میزان دستیابی به رضایت ارباب رجوعان است دست یابد، سازمانی اثربخش است. اما اگر سازمان با کاهش تعداد کارکنان خود به همین هدف(رضایت ارباب رجوعان) دست یابد، کارایی بالاتری از قبل خواهد داشت. همان طور که در مثال بالا شاهد هستیم بهرهوری تلفیقی از اثربخش و کارابودن است.
۴- «بهرهوری در اقتصاد عبارت است: استفاده موثر و کاراتر از منابع اقتصادی در فرایند تولید بطوریکه اقتصاد یک جامعه به حداکثر بالقوه قابلیتهای خود دست یابد، گویند».
۵- «بهرهوری، یک بینش فکری است که سعی دارد بطور پیوسته آنچه را که بوده و آنچه را که هست بهبود بخشد و با این بینش و ذهنیت کارهای امروز را بهتر از دیروز و کارهای فردا را بهتر از امروز انجام دهد».
۶- تعریف مرکز بهرهوری ژاپن« بهرهوری عبارت است از به حداکثر رساندن استفاده از منابع، نیروی انسانی، تسهیلات و غیر و به طریقه علمی و کاهش هزینههای تولید(هزینههای ارائه خدمات)، گسترش بازارها، افزایش اشتغال، کوشش برای افزایش دستمزدهای واقعی و بهبود معیارهای زندگی، آنگونه که به سود کارگر، مدیریت و عموم مصرف کنندگان(ارباب رجوعان سازمانهای اداری) باشد»
۷- تعریف آژانس بهرهوری اروپا«بهرهوری درجه(میزان) استفاده موثر از هریک از عوامل تولید است»
۸- تعریف سازمان بهرهوری ملی ایران« بهرهوری، یک فرهنگ، یک نگرش عقلائی به کار و زندگی است که هدف آن هوشمندانهترکردن فعالیتها برای دستیابی به زندگی بهتر و متعالیتر است».
۹- «بهرهوری، نسبت تولید کالا و خدمات یا مجموعهای از کالاها و خدمات(خروجی)، به یک یا چند داده(ورودی) موثر در تولید آن کالاها و خدمات را گویند». اگر در مخرج کسر فقط یک داده مثلاً نیروی انسانی قرار گیرد، به آن«بهرهوری جزئی» گویند. اما اگر در مخرج کسر مجموعهای از دادههایی که در تولید کالاها و یا ارائه خدمات بکار گرفته شدهاند، قرار گیرند به آن«بهرهوری کل» گویند.
۱۰- «بهرهوری عبارت است از: کار درست، باید به شیوه صحیح در همه اوقات انجام شود». بهرهوری چیزی غیر از انجام کارهای درست و درست انجام دادن کارها بطور دائم نمیباشد. به عبارت دیگر بهرهوری را میتوان به صورت معادله زیر نوشت:
استمرار در انجام کار+ اثربخشی+ کارائی= بهرهوری
به کارگیری بهرهوری در سازمان
توجه به نکات زیر در تفهیم و کاربرد بهرهوری کمک خواهد نمود:
۱- بهرهوری منحصر به واحدهای تولیدی و صنعتی نمیباشد. سازمانهای عمومی(دولتی) که عموماً ارائه دهنده خدمات به مردم میباشند نیز باید الگوهای آن را بکار گیرند.
۲- بهرهوری معادل سودآوری نیست. سودآوری میتواند با فروش گرانتر محصولات و یا ارائه خدمات با نرخ بالاتر حاصل شود.
۳- افزایش تولید و یا ارائه خدمات بیشتر همراه با افزون شدن تعداد نیروی انسانی، ماشین آلات و … نشان دهنده استفاده موثر و کارا از منابع سازمان نمیباشد.
۴- برنامههای بهرهوری باید فراگیر و کل سازمان را شامل شوند.
۵- افزایش بهرهوری باید برنامهای مستمر باشد.
۶- برنامههای افزایش بهرهوری باید از سوی مدیران ارشد حمایت شود.
۷- در برنامههای افزایش بهرهوری مشارکت کارکنان فراموش نشود.
۸- تعیین شاخصهای کمی برای هر واحد سازمانی باید در برنامه قرار گیرد.
۹- حمایت اجرای برنامههای افزایش بهرهوری را باید در سازمان جلب کرد.
۱۰- ایجاد یک نظام اطلاعاتی برای ارائه پیشرفت برنامه افزایش بهرهوری صورت گیرد.
۱۱- نظام ارزشیابی و پاداش سازمان باید در راستای برنامههای بهرهوری سازمان قرار گیرد.
۱۲- اندازهگیری بهرهوری باید در یک دوره زمانی معین انجام شود.
موانع بهرهوری نیوی انسانی در نظام اداری :
۱- ضعف مدیریت: ضعف در مدیریت یکی از عوامل اصلی پایین بودن بهرهوری در سازمانهای اداری است. عدم آشنایی مدیران با تکنیکها و فنون برنامهریزی، سازماندهی، مدیریت منابع انسانی، پاداش و تنبیه، روشهای انگیزشی، کنترل، انتخاب نامناسب مدیران در سطوح مختلف جابجایی مکرر آنها و عدم برنامهریزی دورههای آموزشی، موجب ضعف در مدیریت و نهایتاً کاهش بهرهوری را بدنبال دارد.
۲- نیروی انسانی غیرمتخصص: کارکنانی که در کار دانش و مهارت لازم را داشته باشند کارها و وظایف محوله را بدرستی انجام خواهند داد. بنابراین برای بهبود سطح بهرهوری باید در سازماندهی کارکنان علاوه بر مدنظر قرار دادن سایر ویژگیها، داشتن تخصص به عنوان یکی از اصول اساسی در گزینش افراد باشد. لازم به ذکر است جذب و بکارگماری کارکنان شایسته مستلزم ایجاد یک نظام منابع انسانی است که در آن شایستهسالاری حاکم باشد.
۳- عدم وجود سیستم ارزشیابی مناسب کارکنان: برخی از اهداف سیستمهای ارزشیابی کارکنان عبارتند: مشخص نمودن ضعف کارکنان در انجام کارها و تدوین برنامههای آموزشی برای اصلاح آن در سطح سازمان، ایجاد علاقه در کارکنان بوسیله ایجاد یک نظام پاداش و تشویق منطقی در سازمان، ایجاد معیاری منطقی در واگذاری مزایا و امتیازات و کاهش نارضایتیها و شکایات ناشی از اعمال نظرهای مغرضانه نسبت به کارکنان. بنابراین سیستمهای ارزشیابی کارکنان باید عملکرد آنها را مورد سنجش قرار دهد و از آن بعنوان معیاری جهت اصلاح روشهای ناکارآمد استفاده نماید. وجود نظام ارزشیابی مناسب خود میتواند عاملی در جهت ارتقاء انگیزههای کاری باشد.
۴- عدم وجود انگیزه کاری در کارکنان: افزایش و بهبود بهرهوری در سازمان ارتباط مستقیم با وجود انگیزههای تلاش و کوشش در کارکنان دارد. کارکنان با انگیزه قادر به تلاش در جهت دستیابی به اهداف سازمان، کاهش هزینهها واستفاده صحیح و مناسب از منابع هستند. متاسفانه سالهاست که انگیزههای پایین کاری به عنوان معضلی خودنمایی میکند.
۵- حاکم بودن روحیه منفعت طلبی فردی: اگر در سازمانی افراد بدنبال تحقق اهداف فردی و شخصی بوده و از امکانات و منابع سازمان برای نیل به نیات و مقاصد شخصی استفاده نمایند، در نهایت بهرهوری سازمان که در بذل توجه به اهداف سازمان بدست میآید به ورطه فراموشی سپرده خواهد شد.
۶- کمکاری: برای شرح این موضوع آمارهایی که از نظر خواهد گذشت، راهگشا میباشند. ساعت کار مفید در هفته ۶ تا ۹ ساعت اعلام شده است.«مطالعهای که در سال ۱۳۶۵ در مورد ساعات کار مفید کارکنان یک سازمان اداری بعمل آمد نشان میدهد در ساعت کار رسمی در سازمان مزبور ۵۲ ساعت در هفته بوده است یعنی علاوه بر ۴۴ ساعت مقرر کارکنان ۸ ساعت هم اضافه کار داشتند اما کار مفید کارکنان سازمان مزبور فقط ۸/۷ ساعت در هفته بوده است. یعنی حتی کمتر از ۸ ساعت اضافه کاری که دریافت میکنند.»
۷- «رانت»های مختلف:«رانت عبارت از اضافه ارزشی است که نصیب عرضهکننده یک عامل تولید یا محصول، در شرایط کمیابی مطلق یا نسبی آن نسبت به تقاضا در بازار میشود». رانت به هر پرداختی که بالاتر از ارزش واقعی محصولات یا خدمات میباشد، اطلاق میگردد.بسیاری از افراد و گروهها بدلیل وجود رانت برای آنها صاحب درآمدهایی میشوند که در راه کسب آن کمتر تلاش و کوششی را تحمل نمودهاند. وجود رانت( که البته برای عده خاصی از افراد جامعه مهیا است) و پرداختهای تبعیضآمیز موجب تضعیف روحیه تلاش و کوشش در بین افراد جامعه میشود. رانت انگیزههای خلاقیت و نوآوری،تولید و کارآفرینی را از بین خواهد برد. رانت به شکلهای مختلف کاهش بهرهوری را ایجاد مینماید زیرا ارتباط منطقی بین تلاش و کوشش و عملکرد را زیر سوال میبرد.رانت به شیوههای مختلف باعث تقلیل روحیه کار و تلاش و نهایتاً کاهش بهرهوری در جامعه میشود. پرداختهای اضافی به کالاها و خدمات(رانت اقتصادی)، ایجاد روحیه مدرک گرایی و عدم توجه به شایستگیهای فنی، مهارتهای افراد و کارایی آنها در بدست آوردن مناصب شغلی موجب تلاش افراد برای دستیابی به مدارک دانشگاهی به عنوان مجوزی جهت استخدام شده است.(رانت علمی) اعطای پست بر اساس ارتباطات آشنایی و نسبی و نادیدهگرفتن ملاکهای شایستگی در گزینش افراد در امور تخصصی.
۸- مشغله زیاد کاری مدیران: بسیاری از مدیران در نظام اداری به طور همزمان دارای مسئولیتهای زیادی میباشند. مشغله فراوان باعث میشود آنها عملاً نتوانند بسیاری از کارهای محوله را به شایستگی و در زمانهای تعیین شده انجام دهند. این امر باعث مشکلاتی به قرار زیر میشود:
الف) باعث عملکرد ضعیف مدیر میشود. انسان دارای ظرفیت و توانایی نامحدود و بیانتها نمیباشد. مدیرانی که مسئولیتهای مختلف دارند، بدلیل تداخل وظایف، بیشتر کارهای آنها به طور ناقص انجام میشود.
ب) موجب نارضایتی مردم میشود. عدم حضور دائم مدیر به دلیل مشغله فراوان باعث کندی و توقف در انجام کار ارباب رجوع و نهایتاً نارضایتی آنها خواهد شد.
ج) باعث جلوگیری از مطرحشدن استعدادهای توانمند با افکار و روشهای پویا و جدید خواهد شد.
د) فرهنگ انحصارطلبی در سازمانهای دولتی رواج مییابد. موارد مذکور بخوبی نشان میدهد که مدیران پرمشغله مانعی در جهت ارتقاء سطح بهرهوری در سازمانهای دولتی میباشند.
ه) وجود روابط مبتنی بر عدم اعتماد . کنترل های مضاعف اداری که کامل ثبت های مکرر ، پاراف های متعدد ، اخذ رسیدهای فراوان در مکاتبات ، سیستم های حضور و غیاب سنتی و … که ناشی از روابط مبتنی بر عدم اعتماد است باعث اتلاف بسیاری از منابع سازمان شده است .
۹- روشهای انجام کار: روشهای انجام کار در سازمانهای دولتی سنتی و در بسیاری موارد غیرعلمی و تجربی است. این امر خود مشکلات بسیار فراوانی در نظام اداری فراهم آورده که از ان جمله سردرگمی ارباب رجوع و خستگی کارکنان از انجام کارها را میتوان نام برد.
عوامل موثر در بهرهوری نیروی انسانی :
عوامل موثر در بهرهوری سازمانهای دولتی را میتوان به دو دسته: عوامل برون سازمانی و درون سازمانی تقسیم کرد. ذیلاً این دو دسته عوامل بحث خواهد بود.
الف: عوامل برون سازمانی: عواملی که خارج از سازمانهای دولتی میباشند و بهرهوری آنها را تحتتاثیر قرار میدهند، عوامل برون سازمانی میباشند. مهمترین عوامل برون سازمانی به قرار زیر میباشند:
۱- عوامل فرهنگی: فرهنگ به عنوان عاملی حیاتی باعث هدایت رفتارها در اعضای جامعه میشود. فرهنگ حاکم بر جامعه به عنوان چتری کلیه رفتارهای ما را شکل میدهد. بحث بهرهوری بدون توجه به فرهنگی که در آن زندگی میکنیم امری بیفایده است. چنانچه در فرهنگسازی معیارهایی را ایجاد نمائیم که در تضاد و تقابل بهرهوری قرار گیرند چگونه میتوانیم با شعار بهرهوری به جلو حرکت نمائیم. اگر در فرهنگ جامعه بهرهوری معادل استثمار افراد تلقی شود بنابراین بهرهوری در مقابل اهداف فرهنگی قرار خواهد گرفت. ارزشها، عادات و سایر مقولههای فرهنگی با کار درست و درست کارکردن ارتباطی تنگاتنگ دارند. جامعهای که در آن توفیقطلبی، خلاقیت، نوآوری، جلوگیری از ریخت وپاشها(سازمانی)، دوری از اسراف و تبذیر منابع و استفاده بهینه از زمان به عنوان ارزشهای ماندگار تلقی میشوند راهی آسان بسوی روزهای بهتر از گذشته را پیش روی دارد.
۲- عوامل اقتصادی: نوسانات و تغییرات اقتصادی کشور، مانند: سطح عمومی پرداخت حقوق و دستمزد در کشور، شرایط عمومی اقتصاد جامعه، مانند: بیکاری و تورم میتوانند در سطح بهرهوری تاثیر داشته باشند. به طور مثال: در شرایط تورمی بدلیل کاهش ارزش پول رایج کشور افراد مجبور به کار بیشتر خواهند شد. پدیده چندشغلی، موجب کاهش بهرهوری خواهد شد.
۳- عوامل اجتماعی: وجود روابط اجتماعی مبتنی بر همکاری و مودت، انضباط اجتماعی، سطح آموزش عمومی جامعه، ترکیب جمعیت، نرخ رشد جمعیت، سطح سواد و بهداشت و نرخ بیکاری در بهرهوری سازمانها موثر میباشند.
ب- عوامل درون سازمانی: عواملی که داخل ساختمانهای دولتی میباشند و بهرهوری آنها را تحت تاثیر قرار میدهند، عوامل درون سازمانی میباشند. مهمترین عوامل درون سازمانی به شرح زیر میباشند:
۱- نیروی انسانی: ارتباط بهرهوری سازمان با نیروی انسانی انکارناپذیر است. زیرا عوامل مادی در دستان توانمند انسان قالبریزی میشوند. انسان صاحب دانش و تخصص است که میتواند از منابع سازمان بهترین استفاده را نماید. بنابراین انسان بهرهور انسان با کیفیت است و انسان باکیفیت، انسان بادانش و تخصص است.
۲- فضای سازمان: استقرار تجهیزات، ابزارها و ماشینآلات سازمان و طرز قرارگیری افراد در مکانهای سازمان میتواند در چگونگی انجام کارهای سازمان تاثیرگذار باشد.
۳- حقوق و دستمزد: حقوق و دستمزد پرداختی کارکنان باید در آنها ایجاد انگیزه لازم را فراهم آورد. به عبارت دیگر کارکنان باید مقدار حقوق و دستمزد پرداختی را با کار انجام شده خود مرتبط و منصفانه بدانند. معمولاً در نظام پرداخت بخش دولتی افزایش حقوق کارکنان ثابت و یکسان به صورت سالانه انجام میشود و آن عملاً رابطهای با عملکرد کارکنان ایجاد نمیکند. تحقیقات بسیاری ارتباط بین حقوق و دستمزد و افزایش کارایی و بهرهوری را در سازمان نشان داده است. پرداختهای سازمان به کارکنان باید بر اساس عدالت باشد. آنچه به عنوان معیار انگیزشی در حقوق و دستمزد به حساب میآید درک عادلانه و منصفانه بودن حقوق و دستمزد از جانب کارکنان است.وجود نظام پرداختی که کارکنان منصفانهبودن آن را بخوبی لمس و حس نمایند از اهم امور در جهت افزایش بهرهوری به حساب میآید.بطورکلی افراد بر اساس تئوری برابری آدامز که یکی از تئوریهای فرایندی انگیزشی است دادههای خود را(تحصیلات، تجربه، کوشش و وفاداری) را با ستادههایی که از سازمان دریافت میکنند که مهمترین و مشهودترین آن نزد افراد حقوق و دستمزد میباشد، مورد بررسی قرار میدهند و بعد با مقایسه ستادههای دیگری و دادههای خود با دادههای دیگری، اگر احساس عدالت در آنها انگیزش ایجاد خواهد شد.
۴- آموزش کارکنان: آموزش و پرورش کارکنان برای توانمندسازی کسانی که در دستگاههای دولتی مشغول هستند، امروزه در سراسر جهان یکی از برنامههای راهبردی مدیریت دولتی شناخته میشود، این بدان دلیل است که همهچیز به کیفیت آن گره خورده است. شرکت ای بی ام(IBM) در سال ۱۹۸۵، ۲ میلیارد دلار بابت برنامههای آموزش کارکنان خود اختصاص داد، جالب توجه است که سود خالص ای بی ام در آن سال ۶ میلیارد دلار بود. کارکنان ژاپن بطور متوسط سالیانه ۲۸ روز در کلاسهای ضمن خدمت شرکت میکنند. آمار و ارقام توجه به آموزش نیروی انسانی در کشورهای راقی نشاندهنده اهمیت آن در توسعه بهرهوری میباشد. بقول حکیم و دانشمند چینی کنفوسیوس« اگر برای یکسال میوه میخواهی گندم بکار اگر برای ده سال میوه میخواهی درخت بکار و اگر میخواهی برای صدسال زندگیت تامین باشد در فکر ساختن انسان باش» و یا اشاراتی که اندیشمندان ایران زمین در باب اهمیت آموزش و فراگیری دانش نمودهاند.
۵- تکنولوژی: انتخاب و بکارگیری تکنولوژی مناسب بعنوان ابزار و روشهایی که انجام کار را موجب میشوند در افزایش و یا کاهش بهرهوری موثر هستند. انتخاب ابزار، ماشینآلات، روشها و سایر ابزارهای تولید کننده کالا و یا ارائه دهنده خدمات در کاهش هزینهها و افزایش ستادههای سازمان میتوانند موثر باشند.
۶- تشویق و پاداش: کارکنان باید برای انجام کارها بنحو مطلوب و تداوم در بهتر انجام دادن کار پاداش مناسب دریافت نمایند. مدیران در خیلی مواقع به این موضوع که پاداش هرچند کوچک بر عملکرد کارکنان تاثیر دارد، واقف نیستند. در این رابطه مثالی از نظر خواهد گذشت: فرض کنید برای انجام بخشی از کارهای سازمان از استراحت خود و خانوادهتان چشمپوشی نمودهاید و بعد از پایان آن کار جهت تحویل به مدیر خود مراجعه میکنید، مدیر شما حتی زحمت لبخندزدن و تکان دادن سر و یا یک ابراز احساسات ساده را نیز به خود نمیدهد. آیا شما در انجام مناسب کارهای محوله همانند گذشته عمل میکنید و یا دلسرد میشوید؟ بسیاری پژوهشها نشان میدهد عدم دریافت پاداش برای عملکرد شغلی استمرار در انجام کارها به نحو مطلوب را کاهش میدهد. مدیران شاید بر این باور باشند که حقوق و دستمزد دریافتی کارکنان پاداشی همیشگی و مناسب برای آنها است. درست است که حقوق و دستمزد بعنوان یک عامل مهم در نگهداری و عملکرد کارکنان موثر است اما کارکنان خواهان دریافت پاداشهای مختلف و متنوعی در ارتباط با عملکرد خود میباشند. پاداش میتواند مادی و غیرمادی باشد. پاداش شامل بسیاری موارد ساده همانند: لبخندزدن، تشکرکلامی، سرتکان دادن به معنای رضایت و… میباشد. بر مدیران است تا با استفاده از مشوقها و پاداشهای متنوع و مختلف عملکرد مطلوب در سازمان را توسعه دهند.
۷- فرهنگ سازمان: فرهنگ سازمان نقش مهمی در ارتقاء و یا کاهش بهرهوری سازمان : میتواند ایفا نماید. فرهنگ سازمان میتواند تشویق کننده تنبلی وتنپروری و یا پرکاری و تلاش، کیفیت و دقت در انجام کارها و… باشد. فرهنگ سازمان میتواند مانع بهرهوری و یا تسهیل کننده آن در مجموعه سازمان باشد.
پاسخ به سوالاتی که به صورت نمونه ذیلاً میآید نشان دهنده توجه و یا عدم توجه فرهنگ حاکم سازمان به بهرهوری میباشد.
– نگرش مدیران نسبت به افزایش بهرهوری چیست؟
– اندیشه و نگرش کارکنان نسبت به کار، سازمان و ارتقاء و توسعه جامعه چگونه است؟
– آیا کارکنان نسبت به کار، سازمان و جامعه علاقهای دارند؟
– آیا روشهای سازمان در جهت اهمیت دادن به نیروی انسانی است؟
– آیا نیروی انسانی سازمان در تصمیمات مشارکت داده میشود؟
– آیا عملکرد خوب در سازمان مورد تشویق قرار میگیرد و پاداشی به آن داده میشود؟
– آیا جلوگیری از اسراف در کارکنان رواج دارد؟
و…پاسخ به موارد فوق گوشهای از جنبههای بسیاری هستند که فرهنگ سازمان را تشکیل میدهند. داشتن فرهنگ سازمانی که در راستای افزایش بهرهوری حرکت نماید، میتواند بهبود بهرهوری را برای سازمان و ارتقاء سطح زندگی را در جامعه به ارمغان آورد.
۸- کیفیت زندگی کاری: کیفیت زندگی کاری اشاره به کوشش روانشناسان، جامعهشناسان و سایر دانشمندان علوم اجتماعی در راستای توجه به نیازهای انسانی و قرار دادن آنها در محتوی شغلی است. یعنی علاوه بر تخصصی کردن کارها که مرهون زحمات افرادی همچون آدام اسمیت و فردریک تیلور میباشد توجه به نیازهای روانی کارکنان را موردنظر قرار میدهد. بحثهای طراحی مجدد مشاغل که با برنامههای گردش شغل، گسترش شغل و غنیسازی شغل برای ایجاد کیفیت زندگی کاری معنا مییابد، همه برای بهبود کیفیت و کمیت کارهایی است که توسط کارکنان صورت میگیرد. از دیگر برنامههای کیفیت زندگی کاری ایجاد محیط کاری بدور از تنشهای عصبی، ایجاد روابطی مبتنی بر صمیمیت، اجازه ابراز عقیده به کارکنان و مشارکت آنها در تصمیمات میباشد. بطورکلی سازمانی که برنامههای کیفیت زندگی کاری را دنبال میکند، افزایش و بهبود بهرهوری را درون خود شاهد خواهد بود.
۹- سبک و روش مدیریت: سبک و روش مدیریت سازمان با بهرهوری ارتباطی مستقیم دارد. بطور مثال، روش و الگوی مدیریت مکانیکی در کوتاه مدت بهرهوری را برای سازمان به ارمغان خواهد آورد و شاخصهای بالای بهرهوری را در کلیه عوامل(تولید و خدمات) نشان خواهد داد. اما در این روش(مدیریت) رشد بهرهوری پایدار نخواهد بود و بزودی از سرعت و پایداری آن کاسته خواهد شد. در روش مدیریت ارگانیکی علیرغم اینکه در ابتدا شاهد رشد چشمگیری در بهرهوری نخواهیم بود اما در بلندمدت شاهد رشد شاخصهای بهرهوری در سازمان خواهیم بود. پژوهشها نشان میدهد اگر خواهان رشد بهرهوری در کوتاه مدت هستیم روش مکانیکی پاسخگو میباشد، اما اگر رشدی مستمر و پایدار در بهبود و ارتقاء بهرهوری را میخواهیم باید از روش ارگانیکی در سازمان استفاده نمائیم این مطلب در دو نمودار شماره ۱و۲ قابل مشاهده است. البته بیان این نکته لازم است که تغییر سبک مدیریت در سازمان امری دلخواه و تصادفی نمیباشد بلکه شرایطی در ایجاد آن دخیل است که ما را در انتخاب سبک و سیاق مدیریت هدایت میکنند. بطور مثال توانایی نیروی انسانی، تکنولوژی و… میتوانند در انتخاب سبک مدیریتی تاثیرگذار باشند.
بهرهوری نیروی انسانی و مدیریت دولتی نوین :
در دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ نگرش جدیدی در مدیریت دولتی پا به عرصه وجود نهاد. این نگرش برای پاسخگویی و مقابله با نارسائیهایی که نگرش سنتی و کلاسیک مدیریت دولتی با آن روبرو بود، ایجاد شد. این نگرش با عناوین مختلفی همچون:«مدیریت گرایی»،«مدیریت دولتی نوین»،«اداره امور دولتی براساس بازار»، و یا«دولت کارآفرین» یاد میشود.مدل سنتی اداره در دهههای اخیر کارایی مناسب خود را از دست داده است. بطوریکه بکارگیری آن موجب افزایش روزافزون هزینهها، نارضایتی ارباب رجوعان، سردرگمی در انجام کارها، افزایش ضایعات کاری، ریخت و پاشها و… شده است.مدیریت گرایی یا مدیریت دولتی نوین روشی است که در جستجوی بکارگیری روشها، فنون و ابزارهای مدیریتی در بخش دولتی است. بطوریکه سازمانهای دولتی نیز مانند بخش غیردولتی با کارائی و بهرهوری مناسب به ارباب رجوعان ارائه خدمت نمایند. این نگرش تاکید بر: برنامهریزی منابع انسانی، سنجش عملکرد کارکنان بر اساس استانداردها و شاخصهای تعیین شده، تاکید بر نتایج، کاهش تصدیگری دولت، ترویج نظم و انضباط در سازمان و… در بخش دولتی دارد.مدیریت دولتی نوین برای افزایش بهرهوری در بخش دولتی به دنبال دستیابی به اهداف زیر است:
۱- این مدل دستیابی به نتایج را به جای توجه به فرایند که در الگوهای سنتی اداره امرو عمومی مرسوم بود، مورد عنایت قرار میدهد. این امر مستلزم ایجاد استانداردهای مشخص عملکردی میباشد که بتوان سازمانها را براساس آن مورد قضاوت و ارزیابی قرار داد.
۲- ایجاد انعطاف در قوانین و مقررات و کاهش آنها و بطور کلی ایجاد انعطاف در شرایط کاری برای انجام بهتر کارها در دولت باید مقررات زدایی را بکار بگیریم. اگر مقرراتزدایی در بخش خصوصی به این دلیل که انرژیهای کاری اعضای خود را آزاد میکند، دارای معنا میباشد در این صورت امکان دارد مقررات زدایی بخش عمومی به نیروبخشیدن آن کمک نماید. کارکنان بخش دولتی باید در انجام امور احساس آزادی عمل بیشتری نمایند. بیشتر افراد، کارکردن در محیطی که در آنجا هر ابتکاری با تردید نگریسته میشود و هر تصمیم بحثانگیزی محکوم میشود را دوست ندارند. در سالهای زیادی مشاهده میشود، دولت در گسترش سیستمهای کنترل مدیریت و افزایش فزاینده فرایندهای مشروح اداری درگیر شده است. این فرایندهای مدیریت برتری را ایجاد نکرده است، بلکه بجای آن بارمدیریتی را ایجاد کرده است. این حرکتها محتوی را در هم میشکند، سازمانها و کارمندان آن بیاعتبار میشوند، عناصر اصلی هدایت سازمان دچار مشغله فکری بیثمر میشوند و مشاهده میشود سیستمهای مدیریتی، کمکی به مدیریت نمیکنند. باید از نگرش کنترلی به سوی این نگرش معطوف شد که«چگونه میتوانم به انجام ماموریت این سازمان، کمک کنم؟» ترویج شعاری که هربوروکرات را به«رفتن به وسیله کتاب(مقررات)» تشویق میکند باید کمرنگ شود.
۳- پاسخگو و مسئول نمودن کارکنان و سازمانها. ابتدا لازم است مفاهیم مسئولیت و پاسخگوئی مورد بررسی قرار گیرد. در فرهنگهای لغات مسئولیت به صورت موظف بودن، مورد سوال بودن در مورد انجام کاری، تعریف شده است و پاسخگویی اینگونه تعریف شده است:«فرایندی که ضمن آن همه اعضاء سازمان در برابر اختیارات و وظایف محوله باید جوابگو باشند». از نظر اداره امور عمومی، پاسخگویی یعنی«کارکنان سازمان در هر رتبه و مقامی باید سرزنش و یا ستایش ناشی از اخذ یک تصمیم یا انجام یک اقدام را بپذیرند». بنابراین کارکنان در هررده سازمانی در برابر یک مقام ارشدتر از خود در برابر اقداماتشان پاسخگو میباشند. اما مسئولیت:«هر شخصی که دارای زیردست میباشد در برابر اقدامات آنها مسئول است». به عبارت دیگر پاسخگوئی فردی است، اما مسئولیت جمعی است، در پاسخگوئی، کارکنان در برابر اقدامات خود مسئول میباشند اما در مسئولیت مدیر برای اقدامات زیردستان مسئول شناخته میشود. بطور مثال: وزیر، مسئول اقدامات و کارهای انجام شده توسط کارکنان وزارتخانه خود میباشد. لازمه یک جامعه مردمسالار، پاسخگوبودن مشخص و مناسب سازمانهای دولتی در برابر مردم است. مردمی که دولتمردان را به عنوان نمایندگان خود برای اداره امور عمومی جامعه برگزیدهاند. الگوی مدیریت گرایی یکی از جهتهای خود را حرکت به سوی«پاسخگویی فعال» قرار داده است. پاسخگویی در برابر نتایج کار و روشن بودن مسئولیت مدیران، کارکنان، مدیران و سازمانها را هوشیار میکند تا در انجام کارهای خود دقت لازم را مبذول دارند. افراد وسازمانهایی که دچار ابهام در مسئولیت و پاسخگویی هستند عدم کارایی و اثربخشی در انجام امورآنها بخوبی مشاهده میشود. چه بسیار کشورهای جهان سوم بدلیل مبتلابودن به این نقیصه، سازمانهای دولتی آنها از بهرهوری مطلوب به دور است.
۴- واگذاری بخشهای زیادی از وظایف دولت بصورت قرارداد به پیمانکاران بخش خصوصی بطوریکه دولت امور تصدیگری خود را کاهش دهد و حاکمیت خود را تقویت نماید. برخی از دانشمندان اداره در راستای حمایت از این مفهوم بیان میکنند:«هدایت کردن قایق به جای پاروزدن»
۵- مورد توجه قراردادن ارباب رجوعان. اغلب ادارات دولتی با پیروی از الگوی سنتی اداره در ارائه خدمات کیفیت مطلوب را رعایت نمیکنند. ارباب رجوعان، چه بسیار با کارکنانی مواجه میشوند که نسبت به انجام کار آنها بیتفاوت هستند. اما الگوی مدیریت دولتی نوین یکی از عوامل رسیدن به بهرهوری سازمانی را عنایت و توجه به ارباب رجوع میداند. یکی از عوامل سنجش اثربخشی سازمانهای دولتی سنجش کیفیت خدمات دولتی به ارباب رجوعان است. برای سنجش رضایت یا عدم رضایت آنها میتوان از طریق صندوقهای پیشنهادات، ایجاد نظام پیگیری شکایات، اختصاص خطوط تلفن آزاد، مصاحبه با ارباب رجوعان و یا نظرسنجی از ایشان رضایت یا عدم رضایت آنها را دریافت کرد.
۶- تفویض بیشتر اختیارات در واگذاری اختیارات به نکات زیر توجه شود:
الف- به کسانی که نزدیک به امور و فعالیتهای سازمان هستند، قدرت تصمیمگیری را بدهید. سطوح مدیریت را کاهش دهید. زیرا هم موجب افزایش هزینههای سازمان میشود و هم در حصول به اهداف اختلال ایجاد مینماید.
ب- کارکنان را آموزش دهید تا آنها بتوانند با استفاده از تکنولوژی به روز کارها را به بهترین شکل ممکن و در سرعت کمتری انجام دهند.
پ- مدیریت رده بالای سازمان باید پشتیبان تصمیات کارکنان رده پایین سازمان باشد.
۷- توجه به کارائی در بخش دولتی، کارایی منحصر به بخش خصوصی و صنعت نمیباشد بلکه بخش اداره امور دولتی و خدمات نیز باید کارایی را مدنظر قرار دهند. هرچند ممکن است در خیلی مواقع بدلایل: سیاسی و استراتژیک اثربخشی اولویت خود را برکارایی در امور دولتی تحمیل نماید. تحقق کارایی در دولت با رعایت موارد زیر تسهیل میشود:
الف- حذف برنامههای تکراری بدون ثمره و نتیجه، همچنین حذف برنامههایی که بخش زیادی از درآمد عموم مردم به آنها تعلق میگیرد اما حاصل و سود آن نصیب بخش قلیلی از افراد جامعه میشود.
ب- کاهش هزینههای مربوط به دریافت مالیات و سایر درآمدهای دولتی از طریق استفاده از ابزارها وروشهای مناسب و فرهنگ سازی.
پ- استفاده از روشهای نوین در ارائه خدمات
ت- حذف مقررات زائد اداری که موجب بیشتر شدن گردش کارها و سردرگمی ارباب رجوع میشود.
ث- تشویق روشهای بازرگانی و رقابتی در بخش دولت.
ج- تاکید بر ارائه فراوردههای«مطلوبتر و باارزشتر»
چ- ایجاد زمینههایی که موجب خلاقیت و نوآوری در کارکنان میشود.
ح- واگذاری قدرت تصمیمگیری در پایین بودن سطوح ممکن سازمان.
۸- حرکت به سوی جداسازی واحدها در بخش دولتی، تقسیم واحدهای بزرگ دولتی به واحدهایی کوچک موجب استفاده از مزیت فرانشیز، مدیریت بهتر واحدها و افزایش کارایی در بخش دولتی میشود.
۹- تاکید بیشتر بر نظم و انضباط و جلوگیری از اسراف منابع انضباط کارکنان و دقت در استفاده منابع و جلوگیری از ریخت و پاشهای اضافی میتواند موجب بازده بیشتر با منابع کمتر در بخش دولتی شود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.